من ، سیاره ای بودم عاشق ماه که این عشق دامن ابی رنگم را گرفته بود و وجودم را تبدیل کرده بود به سیاره ای خارج از مدار..و من با این عشق موجودی بی وجود بودم در کهکشان راه شیری که خانه ام بود روزی..خانه ای که رهایش کرده بودم..و این رهایی زخمی بود بر تنه ی ابی وجودم اما درد برایم هیچ بود به هر حال من هنوز عاشق بودم..عاشق ماه اسمانم..ماهی با گیسوان نقره ای رنگ و با لبخندی به رنگ نور..که احتمالا برایم معشوقه ای اشتباه بود..که اگر بود هم اشتباه من بود..اشتباهی که دوستش داشتم و این عشق ، عشقی بود از اعماق قلب زمینی ام..قلب زمینی سراسر غمگینم که سخت در انتظار اغوشی بود از سمت موجود بی نقص و نقره ای رنگ لانه کرده درون قلبش...و عجب انتظار سختی بود پس این قلب زمینی منتظر و غمگین خسته هر شب برای ماه اسمانش لالایی خواند که امشب اگر نه دست کم فردا ، بی سر و صدا و چون رازی بزرگ و فاش نشدنی ، ان هم در پناه تاریکی شب و زیر بزرگ ترین درخت بید کهکشان مان مرا ببوس ماه من...مرا ببوس و مثل ماهی که فقط و فقط برای خود من امده تظاهر کن ستاره ی بینوایی ام که مسیرش را گم کرده.. مرا ببوس ماه کوچکم..مرا ببوس :)
+ بازم یهویی XD
++ کتاب« تکه هایی که من شدند» رو بخونید اگه نخوندید...کتاب قشنگ و امید بخشیه :) احتمالا یه معرفی ازش بذارم همراه جمله های مودش TT
+++ ....still alive
++++ ترنم یه سریالی معرفی کرده بود یادتونه ؟ محشره...جدا محشره..ببینیدش اگه هم نگران سکانس های ترسناکید اونقدرا زیاد نیستن یه طورین که قبلش فضاسازی میشه و براتون قابل حدسه که الان مثلا ممکنه یه سکانس ترسناک باشه در کل بیشتر رازالود طوره و از نظر داستانی واقعا جذابه...طولانی هم نیست که البته تری بهتر از من راجبش حرف زده پس به پست خودش رجوع کنید..
+++++ عنوان یه واژه ی اسپانیاییه به معنی تعلق داشتن ربطش به متن رو خودتون حدس بزنید TT