+ میدونستی قلب همه ی ادما با باتری کار میکنه ؟
این رو گفت و لبخند زد :)
در حالی که با انگشتام روی میز چوبی اتاق ضرب میگرفتم پرسیدم : هی منظورت چیه ؟
سرش رو به طرف پنجره چرخوند ، با لبخند عجیبی که تا حالا روی صورتش ندیده بودم به منظره ی بیرون پنجره خیره شد و گفت : قلب ، یه ماهیچه است بدون باتریش نمیتونه پمپاژ کنه و خون رو به رگ هامون بفرسته . باتری قلب از محبت ، عشق ، شادی ، امید و هرچیزی که ادم رو برای ادامه ی زندگی امیدوار کنه استفاده میکنه ، حتی اگه دلخوشی هامون کوچیک باشه مثل لبخند کسی که دوسش داریم ، یا چیزای بزرگ تر مثلا وجود مامان مون :)
سرمو تکون دادم : پس ادمایی که این دلخوشیا رو ندارن چی ؟ منظورم .. منظورم ادمای غمگینه .. میدونی چی میگم دیگه ؟ خب اونا که قلب شون کار میکنه ، خون رو پمپاژ میکنه و به زندگی ادامه میده ..
سرشو چرخوند و به چشم هام خیره شد : درسته اما قلب اونا خیلی وقته که مرده .. مثل ماهی که از اب بیرون میاریش و تا لحظه ی اخر به دنبال اب بالا و پایین میپره و اخرین لحظه های زندگیش رو برای زنده موندن تقلا میکنه ، برای یه قطره ی کوچیک اب یا بهتر بگم یه قطره امید . قلب اونا هم ادامه میده .. ادامه میده تا یه دلیل پیدا کنه و باتریش رو دوباره به کار بندازه و اگه این دلیلو پیدا نکنه ، قلب دیگه ادامه نمیده ، خون رو به رگ ها نمیفرسته و اون موقع است که خود ادمم برای همیشه میمیره :)
+ باورم نمیشه که یه متن با زبان گفتاری نوشتم :| از زبان گفتاری متنفرم متنفررر ...
++ به خودم قول دادم هر چیزی که مینویسم رو بذارم اینجا پس ... @-@!
+++ و نکته ای که باید اضافه بشه : #بیایید_قلب ها_را_شارژ_کنیـــــم!:)♡ ( به قول بلا )