her kitty

میدونی ؟ میخوام خودمو از فکرت جدا کنم.از بغلت که برام شبیه یه خونه بود...خونه ای با شومینه ی همیشه گرم ،با عطر خوش‌ قهوه و خونه ای پر از تو...پر از وجودت که اگه میموندی قسم میخورم که هیچ پایانی برای ارامش درونش وجود نداشت :) میخوام فکرمو از خنده های کوچیکت بعد از غرغر کردنای بی وقفه ام جدا کنم و به جای فکر کردن به چشمات که هر وقت لبخند سراغشون میومد مثل بوسه های ملایم شبونه ات روی لب هام گرم و اروم همونجا روی صورتت جا خوش میکردن به خودم فکر کنم...به خودم که تقریبا هر روز ماه رو روی تختش نشسته و خیره شده به پنجره ای که  قطره های بارون روی شیشه اش همدیگه رو میبوسن و یکی میشن..میخوام به خودم فکر کنم... به کسی که موقع رفتنت به اینده اش و به غمش حتی یه ثانیه هم فکر نکردی..به کسی که از همون اول قصه هم شکسته بود و رفتن تو ازش خرده شیشه های کریستالی ای به جا گذاشته بود برای خراشیدن رهگذرایی که از کنارش بی تفاوت رد میشن...رهگذرایی که براشون مهم نیست یکی اینجا خرد شده و بخش عظیمی از تیکه پاره های وجودش لای این همهمه ی اومدن و رفتنا گم شده...میدونی شکستن من برای هیچ رهگذری مهم نبود..درواقع هیچ وقت برای کسی مهم نبود و قرار بود فرق تو با بقیه شون همین باشه.. قرار بود تو یکی از اون رهگذرا نباشی..تو با اون چشمای عسلی رنگت و موج موهای تیره ات که شبیه اقیانوس مشکی رنگی بودن پر از امواج بلند و بی انتها..قرار بود پیش من بمونی...تو قول داده بودی  من دیوونه رو تا ابد بغل کنی تا وقتی که توی بغلت همراه با هاله های وانیلی وجودت حل بشم... و قرار بود دستات ..اون دستای بی نقص کشیده و خوش تراشت که پناه دستای بی پناهم بودن ، تا روزی که مرگ به سراغ مون بیاد و بهمون ثابت کنه یه مشت موجود فناپذیر و میراییم که نمیتونیم با مردن کنار بیایم ؛ برای من باشن.. و خب میدونی؟ قرارمون همین بود..قرارمون موندن بود..موندن برای همیشه...موندن برای هم...چیشد که برنامه ات به سمت موندن برای اون تغییر جهت داد؟ چیشد که زیر قولت زدی ؟ از دست خودت ناراحت نیستی ؟ مگه نگفتی برات سخته که ناراحت و دلخورم کنی ؟ چون من الان خیلی خیلی ازت دلخورم..بیشتر از اون روز که به خاطر من سرما خوردی..یا حتی از اون دفعه که حسابی جلوی در کافه منتظرم گذاشتی..صادقانه بگم من الان بیشتر از هر وقت دیگه ای ازت دلخورم ولی اگه همین الان زنگ در خونه رو بزنی و همراه با فرشته ی مرگ وارد خونه بشی و بهم‌ خبر بدی امروز روز اخریه که به بودن و نبودنات فکر میکنم.. به فرفری موهات قسم گربه کوچولو.. من اون مرگو می پذیرفتم اگه که توی بغل تو تموم میشدم...اگه دستامو میگرفتی و به صورت غمگینم لبخند میزدی... از همون لبخندات که چشم های عسلیتو شبیه حاله های ماه میکردن .. از همون لبخندات که میگفتی فقط برای من‌ نگهشون میداری..میدونی دارم سعی میکنم چی بهت بگم ؟ میخوام بگم اگه سر قرارمون باقی میموندی و نمیزدی زیر همه چیز...من به خاطرت حاضر بودم مرگ رو هم بغل کنم...میخوام بگم مهم نبود چی بشه یا چی پیش بیاد..مهم این بود که تو عملا همه چیز من بودی...همه چیز این دنیای کوچیک تاریکم...با همه ی اینا من هنوزم دلم میخواد تو رو از فکرم جدا کنم اما فکر کنم برای اینکه بتونم خودمو از فکرت جدا کنم نهایتا بشه یه بار دیگه متولد بشم..چون تو دیگه بخشی از وجود من شدی..بخشی از تمام وجودم..مثل خون توی رگ هام یا مثل اکسیژنی که نفس میکشم...و خب متاسفم .نه برای تو بلکه برای روح خودم چون انگار تا ابد تو‌ تبدیل به بخشی از وجود من شدی..انگار تا ابد دیگه منی وجود نداره...من در واقع تویی..من در واقع ماییم...ماییم تو یه بعد دیگه که احتمالا خیلی اتفاقی هردومون توی جسم من جا گرفتیم :) و این به خاطر رد دستات نیست یا رد بوسه هات یا حتی رد اغوشت..این که بخش از من شدی اصلا به خاطر اینا نیست...بلکه به خاطر خودته..به خاطر همه ی پیشی بودنات و به خاطر اون خنده های کجیه که هر از چند گاهی بدون اینکه متوجه بشی میشینه گوشه ی لبات...اینا همش به خاطر توئه...به خاطر روحته..به خاطر اینه که دوست دارم و اره فکر کنم رها شدن از فکرت مثل این باشه که بخوام اسم خودمو فراموش کنم رها شدن از تو برام همین قدر غیر ممکنه... همین قدر غیر ممکن و نشدنی...

+ این سبک جدید نوشته هام نیست ولی از این سبکا هم جدیدا مینویسم..

++ این بانمک شده به نظرم یه جورایی خیلی بانمکه درحالی که نیست اما هست متوجه منظورم هستید ؟

+++ پیشی میخوام...پیشییی

++++ اخرای ۱۴۰۰ ایم همش دو ماه مونده و این خزان کننده و برگ ریزونه

+++++ مثل شوکو پفک میخوام...اما مامانم هنوز نیومده پفک بهم برسونه..

++++++ باور بفرمایید بی مخاطبه +-+

+++++++++++++++++ اره خلاصه...XD

  • Parsoon :]

+++خوشحال میشم اگه بقیتونم منو پیشی در نظر بگیرین"-"

++++راست میگی"-"داریم میریم قرن جدیددد

+++++خدمت شما

شنبه ۲ بهمن ۰۰ , ۱۵:۰۰ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚

+++ منم میخوامممممT-T

پیشیییییییییTT

نباید اینو میگفتم..ولی یاد پریشی افتادم..

هستی ازت بدم میاد...

شنبه ۲ بهمن ۰۰ , ۱۵:۱۲ 매력적인 뱀파이어

راجب پیشی بود؟"-"

من نمدچلاگریم گرفت ازچندجمله ی اولش=-=

فقط منم که حس کردم این متنو برای پیشی نوشتی؟..

 

منم پفک میخوامممTT

ولی این خیلی غم انگیز بود پرسون سان :') خیلی وایب In another life ورژن غمگینشو می داد یه جورایی :' خاطراتشون اصلا.....:'''''))

+این سبکا خیلی زیبان، ولی نه بیشتر از خودتون متاسفانه :' TT 

++یه جورایی کاپل بانمکی بودن، ولی متوجه نمیشمTT

+++صیم :'>>>>

+++++از کدوم نوع پفکا خوشتون میاد؟*-* از اون کلفت اصلیا یا توپیا یا اون نی قلیونیا یا حلقه ایا؟*--*

++++++باور نمی کنم*-*

اوتسکاره ساماااااا*^^^^* 

+پرسون سان، خوبین؟:' پاتی نمی قولین پاستیل نمی خورین؟'>

يكشنبه ۳ بهمن ۰۰ , ۱۱:۱۲ 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊

عشق گربه ایTT

چجوری انقدددد زیبا نوشتییییی:))))

يكشنبه ۳ بهمن ۰۰ , ۱۱:۴۱ -- 𝚂𝚎𝚕𝚎𝚗𝚎

بالاخره قالب جددیییییییییییییییییییییدددددددد سهیاهصابخصهثبلخثباصخث

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan