درباره ده سال بعدت بنویس. چه کسایی توی زندگیتن؟ چه شغلی داری؟ چه عاداتی خواهی داشت؟ توی اوقات فراغتت چیکار میکنی؟ کجا زندگی میکنی؟
۱۰ سال بعد .. راستش به نظر خیلی دوره و واقعا هم هست .. اما خب میشه یه تصویر ذهنی ازش داشت .. یه تصویر ذهنی که رسیدن بهش هم به تلاش خودم بستگی داره و هم به شرایط و اتفاق های پیشه روم و این تصویر ذهنی من از ۱۰ سال اینده است : احتمالا یه دختر دانشجوئه خوشحالم که با وجود مشغله ای که برای درس های دانشگاهش داره راحت زندگی میکنه .. منظورم از راحت از نظر ذهنیه نمیدونم چطور بیانش کنم درواقع من ترجیح میدم که به حای نفس کشیدن واقعا زندگی کنم و احتمالا ۱۰ سال دیگه تا حدی به این خواسته ام رسیدم.. در کل فکر نمیکنم چیزی به طور عمیق توی من عوض بشه و این واقعا همون چیزیه که میخوام .. در واقع فکر میکنم که همین پرسون باقی مونده باشم با این تفاوت که به احتمال زیاد چیزای بیشتری یاد گرفتم و حتی خوشحال تر از الانم :» راجب اطرافیانم دقیق مطمئن نیستم .. اگه کسی باشه که از بودنش مطمئنم روی اون دو تا دیوونه حساب میکنم :)) و خدا رو چه دیدی ؟ شاید یه روز تونستم حضورا بر و بچ بیان رو ببینم و حتی صمیمی تر شدم باهاشون ؟ کیوتهههههه +-+ بگذریم .. شغل مشخصی برای خودم در نظر ندارم اما یقینا کرمی در وجودم بوده که اومدم تجربی دیگه پس احتمالا یا برای پزشکی میخونم یا دام پزشکی ... همون طور که گفتم سعیم در اینهکه این پرسون رو حفظ کنم و فقط هر روز اون رو بهبود ببخشم پس احتمالا اون زمان هم خودم رو با کیدراما دار بزنم ، گربه های خیابونی رو بدون فکر کردن به هر نوع موضوعی ناز کنم و باهاشون بازی کنم ، وسط خیابون دوستامو بغل کنم وبلند بلند بخندم ، صدامو به حالت بچه گونه تغییر بدم و اهنگایی که بچه ۳ ساله ها هم نمیخونن رو بخونم... :) یا هنوز عاشق قهوه و پاستیل باشم و لباسایی با رنگای گرم بپوشم .. شایدم برای خودم کلی موش و خرگوش و سگو گربه بخرم یا حتی مارمولککک که خدا میدونه چقد عاشقشم...TT * عر زدن * عاداتم ... جدا احتمالا دست از گشادی برداشتم و مثل ادم به زندگی رسیدم مثل الان احتمالا زیاد به پوستم برسم و احتمالا ورزش کنم تا تو ۵۰ سالگی نیوفتم بمیرم :/ در کل عادات ادمانه تری رو در خودم ایجاد نموده ام :)* هاه چقد ایده ال ..* راستش ترجیح میدم اینجا نباشم .. نمیگم ایران رو دوست ندارم یا بیام غر بزنم راجبش من ترجیح میدم جاهای مختلفی زندگی کنم و با ادمای بیشتری اشنا بشم .. سو ترجیحم اینه که یه کشور دیگه باشم اما اگه نشد اونقدرا هم بد نیست به هر حال من قدم زدن توی خیابونای ولیعصر ، نشستن توی کافه های دنج و گرم ، شلوغی خیابونا وقتی بارون میاد ، هوای خنک بهاری توی عید ... من چیزای زیادی از اینجا رو دوست دارم پس فکر کنم به جای ۱۰ سال بتونم ۱۵ سال دیگه صبر کنم.. :» اگه بخوام جدی تر راجب این صحبت کنم ممکنه کجا باشم باید بگم خب من از انگلیس خوشم میاد یا حتی فرانسه پس یه جورایی ممکنه بشه حدس زد .. اگه اینجا هم باشم دوست دارم یه خونه ی جدا داشته باشم با حیوونایی که یه عالمه باشن........ :» * ارزو بر جوانان عیب نیست بای * و اره فکر میکنم به همه چیز پرداخته باشم
+ من مدتیه که به شدت روی این عکسای تهیونگ کراش زده ام پس تا مدتی باید عکسای این فایل منو که کمم نیست سر پستام تحمل کنید بوس بای :)))
++ یه تشکری بکنیم از لیدی سلین بابت این چالش زیبا .. :» هدی به خدا XD
+++ but i still want you :) * رد دادن مسپسمسم *
++++ آیلین اگه این پیامو میبینی خواستم بهت بگم شوکو از زیر زبونم حرف کشید من اصلا کرم خاصی نداشتم... :))))))))
+++++ قربون خودم برم مننن ... نگاه کن تروخدا چه اسم برازنده ای برای این چالش انتخاب کردم... چقدر دلربا و فریبنده است این اسم... :)))