با اعتماد به نفس کامل ، کسی که پشت خط بود رو مخاطب قرار داد و گفت : ببین دختر اشکاتو برای چنین چیزی حروم نکن..نمیگم سخت نیست چون میدونم که هست ولی خب همه چیز قراره درست بشه بهت قول میدم..همه چیز همه چیز درست میشه و تو هم میخندی به خودت که یه روز نشستی براش با این شدت گریه کردی... الانم پاشو از روی اون تخت مسخره و برو صورتتو بشور بعدم سریال مورد علاقتو نگاه کن و چیزی که دوست داری رو بخور حالتو بهتر میکنه...اگه هم دوباره خواستی با کسی حرف بزنی من همینجام..^^ بعد هم هم خندید و دختر پشت خط هم که به دوستش اعتماد کرده بود حرفشو پذیرفت و تلفنو قطع کرد..دختر مثل همیشه مکالمه رو با موفقیت تموم کرده بود..اما کی اهمیت میداد؟ اصلا کسی بود که به خود دختر اهمیت بده؟ کسی بود که به حرفای خودش گوش بده؟...شنیده شدن حرفاشم براش کافی بودن حتی نمیخواست مثل خودش که بهشون حرفای مثبت میزنه و بغل شون میکنه باشن..فقط میخواست یکی واقعا اهمیت بده..یکی به حال خودش هم فکر کنه اما خب..کسی نبود..سال ها بود که کسی نبود..دختر مثا همیشه خودشو زیر ملافه ی تختش جمع کرد...صدای موزیکو تا ته بلند کرد و درحالی که سعی میکرد به رود جاری از چشماش توجهی نکنه زیر لب زمزمه کرد : اره همه چیز درست میشه دختر..حالا یا الان یا ۵۰ سال دیگه :) مهم اینه که تموم میشه...یه روز..یه سال..خودت که نیدونی دنیا هیچ وقت این طوری باقی نمیمونه :)
+ یادتونه همش میگفتم این متنه مودیه و این حرفا..اینم از هموناست با رگه هایی از افکار شبانه و واقعیتی که واقعیت نیست..برعکس قبلیا احتمالا اینو پاک کنم "-"
++ عنوانو با یه سرچ میتونین معنیشو دربیارین از این سبک عنوانا خوشم میاد بالاخره یاد گرفتم عنوان بذارم TT
+++ شایدم پاکش نکنم...
++++ کی به کیه پری...کامان...بعدا راجبش تصمیم میگیرم ایش
+++++ اون روز نشستم فکر کردم که من دوست دارم به ادما حس خوب منتقل کنم و تلاشم رو هم میکنم...بعد ارشیو وبلاگمو دیدم و موضوع و سبک نوشته هام ..امیدوارم وایب بدی بهتون نداده باشه اما خب من این طوری میتونم بنویسم اگه ناراحت تون میکنه نخونید باشه ؟ TTTT