ازم معذرت خواسته بود به خاطر رفتنش ، به خاطر شکستن قلبم ، به خاطر تمام نادیدن گرفتن هاش وسط دورهمیا ، به خاطر خراب کردن حال خوبم و به خاطر تمام اشک هایی که انگار به جای اینکه اونو برگردونن تبدیل شده بودن به یه پل برای زودتر دور شدنش درست شبیه یه مسیر فرعی که اونو مستقیم میرسوند به معشوقه ی رویاهاش... با اینکه معذرت خواسته بود اما اون نامه ی کاهی و خوشبو برام تبدیل شد به یه تیکه کاغذ بیخود که باید بین هیزم های شومینه میسوخت چون من دختری بودم که یه روز صبح به خاطر تمام شکستن ها و طرد شدناش از روی پل بزرگ شهر پرید و نامه ی اون تبدیل شد به کسایی که هر روز زمزمه میکردن که ای کاش نمیپرید ... یا ای کاش هنوز هم زنده بود اما دخترک پریده بود .. و دیگه دوستت دارم ها ، گریه ها و دلتنگی ها روحشو به جسمش که یه جا توی اون رودخونه ی عمیق گمشده بود برنمیگردوندن .... دخترک رفته بود مثل قلب من که خرد خرد خرد شده بود ... معذرت خواهی ها و دوست داشتنا روح دخترک رو بهش برنمیگردوندن و دخترک هم زنده نمیشد ... درست مثل قلب من که دوباره شبیه یه قلب سالم نمیشد .. و میدونی ؟ باید بگم که زمان برعکس تصور تو با یه نامه ی معذرت خواهی ساده هیچ وقت به عقب برنمیگشت و چسب زخم های حرفات هرگز قلب من رو ، دوباره تبدیل به قلب من نمیکردن :) پس در جواب حرفات باید بگم که عذر میخوام اما نامه هات توی اتیش سوختن و دیگه نتونستم با چسبوندن تیکه های خاکستراشون بهم تبدیل به کاغذای کاهی خوش رنگ و بو شون کنم پس اگه خاکسترا دیگه تبدیل به کاغذای کاهی نمیشن قلب منم دیگه هیچ وقت شبیه یه قلب سالم نمیشه که میتونه با خیال راحت به بقیه عشق بورزه و اعتماد کنه :))
+ به خاطر جواب ندادن به کامنتا جدا متاسفم .. همه رو خوندم و ممنون بات نمیدونم دقیقا چه جوابی بهشون بدم و این ویژگی همیشگی منه بات الان وقت ندارم فک کنممممم.....:/
++ امتحاناتونو خوب بدید .. از پسش برمیاید و دست کم تلاش تونو بکنید .. این همه چیزه نه اون نمره ی مزخرفی که میگیریم
+++ متنه هم طبق معمول خیلی مودیه و از قضا به این عکس فلیکس خیلی میخورد :)
++++ عنوانام هیچ ربط معنا داری به متن نداره صرفا وایب این اهنگو میده +-+