In her place

میدونم که چیز هایی هست که تحت کنترل من نیست اما اگه دیگه نتونم یه سری چیزا که تحت کنترلن رو کنترل کنم چی؟ از بهم خوردن برنامه ام متنفرم. چرا انقدر خسته به نظر میام؟ واقعا خسته ام؟ نمیدونم. باید به خودم میگرفتم؟ چرا برام مهم نیست؟ اصلا باید مهم باشه؟ به نظرم که هرچیزی ارزش اهمیت دادن نداره. میدونم که ابی نیست اما انگار که با مداد رنگی طلایی برای قهوه ایش سایه زده باشن. انعکاس رو زیباتر میکنه. اگه دیگه نتونم بنویسم چی؟ روحم رو از دست میدم؟ مبالغه نیست؟ قبلا راجبش یه جا نوشته بودم. چرا همه چیزو گم میکنم اخه؟ چش بود راستی؟ حتی نمیشناسمش. یه چیزی اینجا نیست. انگار محو شده نمیدونم چیه. چرا به نظر خاکستری میاد؟ انگار عاشق طیف رنگی خاکستری شده باشه. یه روز بغلش میکنم اگه بهم اجازه بده..یعنی میتونه بهم اعتماد کنه؟ نمیدونم. باید امیدوار باشم نیست؟ اون یه موجود اسیب دیده است..عجیب نیست؟ که گربه ها هم به هم اسیب روحی میزنن؟ بانمکه. واقعا بانمکه. دلم نمیخواست پست جدید بذارم اون متن مورد علاقه ام بین نوشته هام بود..سرده..مثل یه لیوان استیل پر از یخه. باید هودی گربه ایم رو بپوشم؟ برای قهوه خوردن زوده ولی قهوه میخوام. دوباره داره رخ میده؟ دوباره؟ این رنگ رو دوست ندارم..انگار که زمینی نیست..رنگی میتونه زمینی نباشه و همزمان دوست نداشتنی؟ اگه رنگ نباشه و یه حس باشه چی؟ مبهم نیست؟ ولی اگه واقعا نتونم بنویسم چی؟ حتی انقدرها راجبش اعتماد به نفس ندارم. باتری اجتماعی بودنم خالی شده پس حسابی خسته ام کرده اما وقت رسیدگی بهش رو ندارم اما قلبم برای وینتر فالزه..چرا حس میکنم چیزی از دست ندادم؟ دلم میخواد کریسمس رو جشن بگیرم نه چون کریسمسه فقط چون یه جشنه..چرا نمیشه هر روز رو جشن بگیریم؟.. چرا بارون نمیاد؟ دلش برامون تنگ نمیشه؟ ولی خب چرا باید دلتنگ مون بشه؟ ما حتی ادمای خوشحالی هم به حساب نمیایم..از اینکه مجبورم توضیح بدم چرا از چیزی خوشم میاد اونم برای هم سن و سالام متنفرم..کاش میتونستم اتاقمو از بوی وانیل پر کنم انقدر که باهاش دیوونه بشم. یه چیز تازه میخوام. چیزی بیشتر از یه دانش اموز دبیرستانی بودن...کاش فقط vpn باهام شوخی نکنه..چرا عادت کردن به عینک برای چشمام و صورتم راحت بود ولی برای مغزم این طور نیست؟ چطور ممکنه همش یادم ببره با خودم ببرمش...اگه پلی لیست مورد علاقم وجود نداشت چطوری میخواستم دووم بیارم؟ چرا تظاهر میکنم؟ چرا انقدر برام ساده است؟ چرا بهمون یادش میدن؟ چرا مجبوریم بهش نیاز داشته باشیم؟ چرا همیشه از خودم سوال میکنم؟ چرا به بقیه میگم دست از اور ثینک بردارن و خودم توی این کار از همه پیشی میگیرم؟ بانمک نیست؟ روان نویس مشکی جدیدم مورد علاقمه بعد از اون روان نویس بنفشه البته. دلم برای چیزی که ۳ سال پیش فکر میکردم تا ابد ادامه داره تنگ شده اما همه چیز یه روز تموم میشه نیست؟ این واقعیت داره که دلتنگ خود اون ادما نیستم فقط میخوام چیزایی که اون موقع واقعی بود برگرده..و اگه حرفام بهش اسیب بزنن چی؟ باید کنایی حرف زدن رو کنار بذارم؟ یه سایه ی مشکی اطرافش حس میکنم امیدوارم چیز خاصی نباشه..و واقعا این خوبه؟ نوشتن افکارم انقدر واضح؟ جدیده..و یکم ازارم میده..ولی انجامش دادم نیست؟

+من واقعا اهل حرف زدن راجب افکارم نیستم به صورت عمومی اما با وجود اینکه یکم برام حس عجیبی داشت میتونم بگم که تا جالبی خوش گذشت^^

++ کالیستا! برام دست بزن انجامش دادم^^

+++ این ایده ی اولیه برای مائو چان بودهTT از همینجا اعلام میدارم مائو چان خیلی خفنیی^^

  • Parsoon :]

باید بیشتر به پست کردنش فکر میکردم؟ فکر کنم نباید اهمیت بدم..

ولی انجامش دادی پو. نیست؟

چقدر خوشحال میشم میبینم همه این رو انجام میدن:″)))

واقعا جالبه و نوشته هرکس به سبک خودش خیلی دوست داشتنی و قشنگه

TTمنم دوستش داشتم...واقعا ایده ی جالبی بودTT

وای پرسون چقدر سوال و چرا توی سرت داری:) داشتم دوباره مال خودمو میخوندم و فقط با پرسیدن چند تا سوال از خودم اعصابم بهم ریخت این خیلی باحاله که میتونی کنار هم این چرا ها رو نگه داری.*^*

++ *کف زدن بهت افتخار میکنم.U^U

متاسفانه ذهن من خیلی خیلی شلوغه TT انگار یه جعبه سوال رو هر دفعه بیای خالی کنی توش و بری.XD پس عادت کرذم فکر کنم جوری که حتی برای خودم عجیب هم نیستXD
++ تشکر صمیمانه-

این طوری خالی کردن افکار میتونه واقعا بهترین چیز باشه D:

فک کنم برای کسایی مثل ماها که یه مشت افکار یهو میان منفجر میشن بعد میرن نوشتنشون کمک میکنه هم خالی بشی هم آروم آروم به همشون که یهویی اومده و رفته بودن زمان بدی 

TT‌حق تا ابد..
ما که یه مشت خل و چل دائما درحال اور ثینکیم واقعا به همچین کارایی نیاز داریم هرچند که نود درصد نمینویسیم شون ولی خب..

عااا منم انجام میدمم [[=

TT ووعی خوشحالمون میکنییی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan