"-" ایهیم پاستیل خرسیای عسیسم "-" حتی اونایی که زیر ابی میرید و حتی اونایی که همین طوری گذری میاید.. اصلا کلا پاستیلا "-" اومدم که واستون قصه بگم.. سو
اهم .. یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود ... یه دونه کوکی کیوت بود که مزه ی شکلات میداد و عطری هم که استفاده میکرد عطر با بوی توت فرنگی بود حالا چرا این کارو میکرد ؟ چون از خودش خوشس نمیومد و سعی میکرد مثل بقیه باشه "-" درنتیجه شما اگه میخواستید این کوکی کیوت بینوا رو بخورید که قطعا این کارو نمیکردید چون کار بدیه ، بیسکوییت شکلاتی میخوردید با بوی توت فرنگی .. بسیار هم زیبا "-" سو یه روز این کوکی کیوت شکری در حالی که داشت راه خودشو میرفت افتاد توی استخر شیر و تحلیل رفت و خلاصه مرد "-"
پایان "-"
حالا نتیجه ی اخلاقی داستان به عهده ی شماست "-" بگید ببینم پاستیلای کوچولو چی یاد گرفتید ؟ "-" ....
بگذریم نمیخواد بگید خودم میگم "-" نتیجه ی داستان اینه که خودتون باشید "-" مهم نیست که بقیه چی میگن متفاوت بودن اصلا چیز بدی نیست بای "-"
+ این بچه که این بالا داره با هویج تهدیدتون میکنه هم دوست گلمه حالا میخواد مخالفت کنید که با هویج "-" به فنا برید "-" ایح بای
++ بالاخره تونستم وبمو تبدیل به وب خزعبل گویی کنممممXDD